برداشتی از کتاب تعلیم و تربیت در اسلام استاد شهید مرتضی مطهری
مقدمه
تعلیم و تربیت یکی از ارکان مهم اسلام برای ساختن فرد و جامعه است. قرآن یکی از وظایف اصلی پیامبر اسلام را تزکیه (یا همان تربیت) وتعلیم افراد می داند: یَتلوا عَلَیهِم آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ وَ یُزَکیّهِم. هیچ مکتب دینی و یا ایدئولوژیک تا برنامهای برای تعلیم و تربیت افراد جامعه نداشته باشد نمی تواند اهداف خود را در جامعه پیاده کند. اسلام نیز با این مدعا که دین خاتم است و برای امور فردی و اجتماعی برنامه دارد، حیطه تعلیم و تربیت را فروگذاری نکرده است. این مسأله در آیات قرآن کریم و احادیث روایت شده از پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) نیز انعکاس یافته است و حجم فراوانی از احادیث این بزرگوران به بررسی مسائل تربیتی در سطوح مختلف پرداخته است. تربیتی که در نهایت، هدف آن متخلّق کردن انسان به اخلاق الهی است: تَخَلَّقوا بِاَخلاقِ الله.
دانشمندان اسلامی نیز این مهم را در نظر داشته اند و دست به تالیف کتاب هایی در این زمینه زده اند. یکی از قدیمی ترین این کتاب ها، کتاب احیاء علوم الدین محمد غزالی و مختصر شده آن به زبان فارسی، کیمیای سعادت است که در آن مباحثی درباره تربیت و تعلیم فرزندان و چگونگی برخورد صحیح با آنها آمده است.
استاد شهید مرتضی مطهری نیز در سلسله گفتارهایی به بحث درباره مقوله تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام پرداخته است که بعدها مجموع این گفتارها در کتابی به نام تعلیم و تربیت در اسلام گردآوردی شده است. سعی ما این است که اهمّ مطالب مطرح شده در این کتاب را برای خوانندگان بازگو کنیم تا فضای تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری اندکی آشکار شود.
هدف ابتدایی از تعلیم و تربیت
شهید مطهری در ابتدا این مطلب را عنوان می کند که هدف از تعلیم و تربیت ساختن افراد جامعه انسانی است. ایشان ساختن افراد را به دو گونه تصویر می کند: اول اینکه تربیت در واقع نوعی صنعت باشد که در آن انسان مثل یک شئ فرض شده که می بایست به جهت منظورهای خاص ساخته شود؛ و دیگر اینکه تعلیم و تربیت در خدمت انسان باشد و هدف از آن سعادتمند کردن نوع انسان است. در اسلام هم به اصالت فرد و هم به اصالت جامعه توجه شده است. اسلام برخلاف مکاتب دیگر، تنها به یکی از جنبه های فردی و یا اجتماعی انسان نپرداخته است بلکه اصلاح جامعه را در گروی اصلاح فرد می داند. هدف از تربیت به فعلیّت در آوردن و پروراندن استعدادهای درونی است که بالقوه در انسان وجود دارد و به همین سبب تربیت باید تابع فطرت انسان باشد.
پرورش عقل
از دیدگاه استاد، مهمترین مسأله تعلیم و تربیت، پرورش عقل است. پرورش عقل کاری بالاتر از آموزش علم است. در تعلیم صرف آموزش مهم نیست بلکه معلّم باید علاوه بر آموزش دانش آموز، نیروی فکر و استدلال او را نیز پرورش دهد. در تعلیم و تربیت باید مجال فکر کردن به دانش آموز داده شود و وی ترغیب به تفکّر گردد. استاد مطهری در اینجا به نکته جالبی اشاره می کند که در تعلیم و تربیت اینکه کسی نزد استادان زیادی تلمّذ کند ولی فاقد قوه استدلال و تحلیل باشد امر مطلوبی نیست؛ ذهن نباید تنها به انبانی از اطلاعات تبدیل شود. نکته دیگر این است که در اسلام، علم آموزی مختصّ مردان نیست بلکه زنان نیز باید به دنبال این وظیفه باشند. شهید مطهری سپس به شاخصه های عقلگرایی و پرورش عقل می پردازد که عبارتند از:
عاقبت بینی عقل که در تربیت اسلامی نیز بر این مسأله تأکید شده که باید همیشه عواقب کار را در نظر گرفت؛ دیگر اینکه انسان عاقل خود را تابع عادات اجتماعی نمی کند. در قرآن نیز کسانی که تنها دلیلشان پیروی و تقلید از گذشتگان است مذمّت شده اند. ایشان پیروی نکردن از اکثریت در بسیاری از مسائل علمی، اجتماعی و تاثیر نگرفتن از قضاوت دیگران را از نشانه های تعقل و اندیشیدن می داند. نکته مهم دیگری که استاد شهید مطرح می کند این است که چه بسا بسیاری از افرادی که به اصطلاح عالم هستند اما روح علمی و حقیقت جویی ندارند؛ بنابراین یکی از نکات اساسی در تعلیم و تربیت اسلامی، ایجاد روحیه علمی و حقیقت جویی ـ به معنای واقعی آن که از فطرت انسان سرچشمه می گیرد، در افراد است.
پرورش جسم
مسأله دیگر این است که آیا اسلام به پرورش جسم و تقویت قوای جسمانی نیز توجه دارد؟ پاسخ این است که این امر نه تنها در تعالیم اسلامی مذموم نیست که ممدوح هم هست. البته باید توجه داشت از نظر اسلام، تربیت قوای جسمی به خودی خود هدف نیست بلکه به عنوان وسیله ای در جهت تقویت روح، از آن نام برده می شود.
ابعاد پنجگانه استعدادی روح انسان
استاد شهید، ابعاد استعدادی انسان را در پنج بُعد خلاصه می کند:
1- استعداد عقلی که استعداد علمی روح حقیقت جویی از آن سرچشمه می گیرد،
2- استعداد اخلاقی که از آن به وجدان اخلاقی نیز تعبیر می کنند،
3- بُعد دینی روح انسان که حسّ تقدیس و پرستش از آن نشأت می گیرد،
4ـ استعداد هنری یا ذوق زیبایی دوستی،
5ـ استعداد خلاقیّت.
باید توجه داشت که تمامی این استعدادها در زیر سایه عقل حرکت می کنند و باید توجه داشت هر امری که موجب خفّت عقل شود از نظر اسلام مذموم و مطرود است. مثال در این مورد، بحث موسیقی است که مربوط به بُعد هنری انسان است اما آهنگ هایی که موجب خفّت عقل شوند از دیدگاه اسلام ممنوع است.
دو مبنا در تربیت
پرورش عقل کاری بالاتر از آموزش علم است. در تعلیم صرف آموزش مهم نیست بلکه معلّم باید علاوه بر آموزش دانش آموز، نیروی فکر و استدلال او را نیز پرورش دهد.
استاد مطهری، در باب تربیت دو مبنا را ذکر می کند: اوّل، مبنای علمای قدیم که معتقد بودند تربیت فنّ تشکیل عادت است و به وسیله آن، باید فضایل را به صورت ملکات در انسان ایجاد نمود؛ دوّم، مبنای جدید که دانشمندان غربی به آن معتقدند که تربیت صرف پرورش نیروی عقل و اراده اخلاقی است و اساسا عادت زایل کننده ارزش ها و فضایل انسانی است. البته استاد، احادیثی از پیامبر اسلام (ص) و امام صادق ( ع) نقل می کند که در آن بیان شده عادت، ارزش اخلاقی یک کار را از میان می برد و عباداتی که بر اساس عادت انجام می شود نمی تواند ملاک ایمان یک شخص قرار بگیرد. شهید مطهری در ضمن تأیید کلّی این نظر، اما این نقد را نیز به این نظریه وارد می کند که عادات مطلقاً بد نیستند. ایشان عادات را به دو گروه عادات فعلی و عادات انفعالی تقسیم می کند: عادات فعلی عاداتی هستند که در اثر تمرین و ممارست حاصل می-شود و عادات انفعالی که انسان تحت تأثیر عاملی خارجی، فعلی را انجام می دهد. شهید مطهری می گوید: در عادات فعلی ایراد کانت ـ که عادات را زایل کننده فضایل اخلاقی می داند ـ وارد نیست چرا که این عادات به گونه ای نیستند که انسان با آنها انس بگیرد در ضمن این عادات، انجام کاری را که برحسب طبیعت خود، انجامش مشکل است آسان می کنند.
تربیت و اخلاق
اینکه در اخلاق پیرو چه مکتبی باشیم بر تربیت نیز اثر می گذارد. استاد مطهری معقتد است در مفهوم تربیت، قداستی وجود ندارد ولی اخلاق حاوی نوعی قداست است. از طرف دیگر اخلاق اختصاص به انسان دارد. ایشان در ابتدا به معیارهای فعل اخلاقی از جانب مکاتب فکری می پردازد. معیارهای فعل اخلاقی از دیدگاه های متفاوتی قابل بررسی است؛
این معیارها عبارتند از:
الف: دیگر دوستی؛ اینکه فعلی را فعل اخلاقی بدانیم که در آن دوستی و سعادت دیگران لحاظ شده باشد.
ب: حسن و قبح ذاتی افعال؛ نظریه معتزله که معتقد بودند افعال فی نفسه دارای حسن و قبح هستند در مقابل اشاعره که حسن و قبح را ناشی از اراده الاهی می دانستند.
بحث دیگر؛ نظریه کانت است که فعل اخلاقی را فعلی می داند که از الهام و وجدان فرد انسانی سرچشمه می گیرد و دیگر؛ نظریه افراد مذهبی که فعل اخلاقی را عملی می دانند که رضای الهی در آن باشد.
استاد شهید در پایان نتیجه گیری میکند که دین تنها ضامن اجرای اخلاق است و اعتقادات مذهبی پشتوانه مبانی اخلاق است. خدا سرسلسله معنویات است و همه نظریه های اخلاقی زمانی صحیح و کارا هستند که یک حقیقیت مذهبی در پشت آنها باشد. در اصول تربیتی آن ریشه اصلی که باید آن را آبیاری کرد اعتقاد به خداست؛ در پرتو اعتقاد به خدا می توان تمامی احساسات بشری اعمّ از حسّ نوع دوستی، زیبایی- دوستی، عقلگرایی، و حتی حسّ منفعت جویی را به دوستی هدایت نمود.
نقد نسبی گرایی اخلاقی
نسبی گرایی اخلاقی مکتبی است که محصول دوران مدرن می باشد. نسبی گرایان، اصول ثابت اخلاقی را باور ندارند و معتقدند اخلاق واصول اخلاقی از جامعه ای به جامعه دیگر، از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از زمانی به زمان دیگر، تغییر می کند. نسبی گرایی در خود غرب نیز منتقدان جدی پیدا کرده است. استاد شهید نیز از منتقدان این نظریه است. استاد شهید می گوید اخلاق را با هر نظریه ای که تعریف کنیم (اعمّ از غیردوستی، نظریه کانت و ...) نمی توان آن را نسبی دانست بلکه دارای اصول و پایه های کلّی و دائمی است. ایشان حتی نظریه راسل فیلسوف انگلیسی ـ که معتقد است اخلاق هماهنگی منافع فرد و جامعه است، را حاوی اصول کلّی و ثابتی می داند. در بخش دیگر، استاد می گوید درست است که اصول اخلاقی ثابت است اما رفتار و فعل اخلاقی می تواند نسبی باشد. اینکه از انسان در حالت های گوناگون، افعال مختلف اخلاقی سر می زند، دلیلی بر نسبی بودن اخلاق نیست بلکه دلیل بر نسبی بودن رفتار انسان است.
حدیث حضرت علی (ع) و نسبی بودن اخلاق
اشکالی وارد شده است مبنی بر اینکه بعضی از احادیث و روایات وجود دارد که نشان از نسبی بودن اخلاق دارد. نمونه این احادیث، حدیثی است منقول از حضرت علی (علیه السلام) که درباره خلقیات زن وارد شده که پارهای از خلقیّات پسندیده زنان برای مردان، ناپسند شمرده است: خِیَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ فَإِذَا کَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا کَانَتْ بَخِیلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا کَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ یَعْرِضُ لَهَا.این سه خُلق تکبّر، ترس و بخل، با اینکه هر سه ناپسندند چگونه ممکن است برای زنان پسندیده باشند؟! حضرت در جواب می فرماید: هنگامی که زن متکبّر باشد، میان خود و مرد بیگانه حریم ایجاد می کند و آنگاه که ترسو باشد از حوادث پیش آمده اجتناب می کند و هرگاه بخیل باشد از اموال خود محافظت می کند. از این حدیث می توان فهمید که اخلاق می تواند نسبی باشد. استاد در پاسخ این اشکال می گوید: گاهی الفاظی که در مورد حالات روانی انسان به کار می رود نه به اعتبار خود آن حالات روانی، بلکه به واسطه اثری است که معمولاً در آن حالت روانی از انسان سرمیزند؛ در مورد این حدیث هم، اینگونه است. تکبّر در این حدیث یعنی رفتار زن باید در مقابل نامحرمان، بزرگ منشانه باشد پس اینجا تکبّر مربوط به رفتار می شود نه خُلق. همچنین جُبن (ترس) نیز مربوط به عفاف زن است نه جُبن در مقابل شجاعت که مذموم است، و اما بخل در واقع مربوط به اموال شوهر است از آنجا که اموال زن و مرد، یک حالت اشتراکی دارد، در اموال مشترک سخاوتمند بودن چندان معنایی ندارد و در واقع مربوط به رفتار است نه خُلق نفسانی. نمونه این که زن نباید در مقابل ظلمها و بی عدالتی ها ترس داشته باشد را می توان در رفتار حضـرت زهـرا و حضـرت زینــب (علیهم االسلام) دید که در وقت مقتضی این دو بزرگوار با شجاعت، به دفاع از حق و حقیقت پرداختند. بنابراین می توان نتیجه گرفت اخلاق ناپسند برای زن و مرد، هر دو ناپسند است و اخلاق نیکو و پسندیده نیز برای زن و مرد پسندیده است و این حدیث را نمی توان حمل بر نسبی بودن اخلاق در زن و مرد گرفت.
عوامل تربیت از دیدگاه اسلام
عبادت و تربیت
در مفهوم تربیت، قداستی وجود ندارد ولی اخلاق حاوی نوعی قداست است. از طرف دیگر اخلاق اختصاص به انسان دارد. ایشان در ابتدا به معیارهای فعل اخلاقی از جانب مکاتب فکری می پردازد.
یکی از عواملی که در اسلام برای تربیت در نظر گرفته شده است عبادت است. اسلام، عبادت را جهت تقویت عشق و علاقه معنوی و ایجاد حرارت ایمانی در انسان واجب کرده و از جنبه های مختلف به عبادت نظر کرده است. یکی از جهت شکل آن و دیگری ارتباط عبادت با حقوق اجتماعی؛ این که مثلا مکان نماز گزار نباید غصبی باشد ارتباط مستقیمی با خود عبادت ندارد بلکه این مسأله پیوند عبادت با حقوق اجتماعی را متذکّر می شود. مثال دیگر مسأله قبله است که مصلحت آن، ایجاد روح یکدلی و اتحاد در میان مسلمانان است. از میان عبادات واجب در اسلام، نماز را شاید بتوان مهمترین عبادت دانست؛ اثرات تربیتی نماز بسیار است یکی از آنها مسأله تمرین ضبط نفس در نماز است. انسان در نماز نمی تواند کاری کند که هیأت آن را به هم بزند (مثل خوردن و آشامیدن و یا خندیدن ...)، همین امر به انسان آموزش انضباط جسمی و روحی میدهد. مورد دیگر مسأله صلح طلبی و مسالمت جویی با دیگران است. برای نمونه در سوره حمد ـ که قرائت آن در نماز برطبق همه مذاهب فقهی واجب است، ضمایر جمع آورده شده (اِیّاکَ نَعبُدُ برای مثال)، همچنین در سلام آخر نماز، نمازگزار بر بندگان صالح خدا درود و سلام می فرستد؛ اینها نشانه هایی از این است که مسلمان با هیچ بنده صالحی سرجنگ و ستیز ندارد. مسأله دیگر در عبادات، نیّت است. در اسلام هیچ عبادتی بدون نیّت پذیرفته نمی شود. هدف اصلی از نیّت این است که عبادت ها به واسطه عادت به یک کار تکراری و بی خاصیت تبدیل نشوند و قبلا گفته شد که یکی از اهداف مهم در مسأله تعلیم وتربیت جلوگیری از عادت شدن امور است. مسأله دیگر در عبادت، مسأله کرامت نفس است. انسان به وسیله عبادت با نفس درونی خود مبارزه می کند و در اثر عبادت آن خودی که شایسته احترام و تکریم است (خود عقلانی که در مقابل خداوند خاضع است) رشد می کند و این در تربیت انسان بسیار مهم است.
آن چیزی که در تربیت اسلامی مطرح است، تقویت حسّ پرستش است. اسلام تقویت این حسّ را با برنامه های عبادی خود سامان می دهد. البته ما با سه نوع عبادت مواجه هستیم: عبادت به طمع بهشت، عبادت به سبب ترس از دوزخ و عبادت خالص برای خدا. آن عبادتی که در تربیت افراد بسیار مؤثر است عبادتی می باشد که فقط و فقط برای خدا و در جهت رضای او و نیل به قرب به اوست اما نمی توان گفت که دو نوع عبادت دیگر هم هیچ تأثیری در افراد نداشته و ارزشی ندارند. رفتن به محضر خدا برای خود خدا، ارزش عالی دارد، اما رفتن به نزد خدا برای چیز دیگر نیز درجه ضعیفی از پرستش است که به هرحال تأثیر خود در انسان را خواهد داشت.
البته در بحث عبادات باید توجه داشت که انسان نباید چنان غرق در عبادت شود که از مسئولیت های اجتماعی خود غافل گردد که این یکی از آفات مهم عبادت ورزی است. عبادت در کنار توجه به مسائل اجتماعی، یکی از شاخص های مهم در تربیت افراد است.
نقش محبّت در تربیت
محبّت یکی دیگر از عواملی است که در تربیت اسلامی به آن توجه شده است. محبّت درجایی اثر دارد که عاقلانه و منطقی باشد و خیر و سعادت مردم را در پی داشته باشد. در محبّت به دیگر انسان ها، آنچه که باید مدّنظر باشد ارزش های انسانی و خود انسانیّت است نه چیز دیگر. موارد مختلفی در آیات قرآن آمده که بدی را با نیکی پاسخ دهید که این همان محبّت است. محبت در جایی که بتوان کسی را عوض کرد و یا بر او تأثیر گذاشت، لازم و ضروری است.
مبارزه با تعصب
در اسلام با تعصب ـ به معنای منفی آن ـ مبارزه شدیدی شده است و تعصب را سدّ راه علم و حقیقت جویی می داند. یکی از عوامل تربیتی مؤثر بر انسان همین مبارزه با تعصب است.
مراقبه و محاسبه نفس
یکی از مسائل مهم در تربیت و تعلیم اسلامی مسأله مراقبه و محاسبه نفس است. احادیثی از پیامبر اسلام در این مورد وارد شده مثل: حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا، که به اهمیت این مسأله اشاره دارد. علمای اخلاق و عرفا ریشه و مادر مسائل اخلاقی را همین مراقبه نفس م یدانند، مراقبه حالتی است که باید همیشه در انسان باشد. مسأله دیگر محاسبه است انسان باید خودش را سبک و سنگین کند و در همین دنیا وزن اعمال خود را بسنجد. پیدا است که دو عنصر مراقبه و محاسبه نفس، نقش تعیین کنندهای در تربیت افراد دارد.
تفکّر
در تعالیم اسلامی از تفکّر بسیار تجلیل شده است: «تفکّر ساعة خیر من عبادة سنة». تفکّر شاخه های گوناگونی دارد: تفکّر در عالم خلقت که برای معرفت به خداوند لازم است و تفکّر در تاریخ و سرنوشت اقوام گذشته. اما مهمترین شاخه تفکّر، تفکّر انسان درباره خود است. اینکه انسان هم درباره خود و هم درباره عاقبت کارهای خودش تفکّر کند. انسان برای تسلّط بر سرنوشت خود و جامعه خودش باید اهل تفکّر باشد. یکی از ثمرات تفکّر، این است که انسان عاقبت کار و نهایت امور را می بیند که این عاقبت بینی در روایات نیز مورد تأکید قرار گرفته است. بنابر این یکی از عوامل تربیت و اصلاح نفس در تعالیم اسلامی، عادت به تفکّر در همه امور و کارها می باشد.
معاشرت با صالحان و نیکان
یکی دیگر از این عوامل، معاشرت با صالحان است. در متون اسلامی، برای مجالست و معاشرت با صالحان آثار فوق العادهای ذکر شده است. در باب معاشرت آنچه که مهمّ است ارادت فرد است. ارادت از مقوله محبّت است. اگر انسان فردی را ایده آل و کامل بداند شیفته اخلاق او شده و تحت تأثیر او قرار می گیرد و حتّی ممکن است خلقیّات خود فرد نیز عوض شود. دوستی و محبّت به شخص پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم(ع) نیز از این قبیل است.
جهاد
شداید و سختی ها از عواملی است که در اصلاح نفس و تربیت انسان تاثیر گذار هستند. حال این سختی ها اعمّ از سختی هایی است که بی-اختیار به سراغ انسان می آیند (مثل بیماریها) و یا بالاتر از آن شدایدی که خود انسان آن را انتخاب می کند مثل جهاد. اهمیت جهاد به اندازه-ای است که پیامبر اسلام (ص) آن را عامل اصلاح نفس و رهایی از نفاق دانسته است و فرموده اند هر آنکس که بمیرد و به جهاد نرفته باشد و یا آرزوی آن را دل نداشته باشد به شعبه ای از نفاق مرده است.
ازدواج
یکی دیگر از عوامل تربیتی اسلام، نهاد ازدواج است. ازدواج اولین مرحله ای است که انسان از منیّت رها شده و به سوی دیگر دوستی میرود. انسان متأهل تمام تلاش و همّ خود را می کند تا خانوادهاش از هر نظر در آسایش و امنیت باشند و این یعنی رها شدن از منیّت و فقط برای خود بودن. استاد شهید معتقد است حتّی بزرگانی که به درجه بالایی در علم و عرفان هم رسیده بودند ولی ازدواج نکردند نوعی خامی در رفتار آنها مشاهده می شده و این خود نقصی در کمال آنها محسوب می شود.
کار و فعالیت
در متون اسلامی کار به عنوان یک امر مقدّس شناخته می شود تا جایی که کسی که برای زندگی خود تلاش می کند همانند مجاهد در راه خدا شناخته می شود. یکی از تأثیرات کار این است که قوه خیال انسان را متمرکز می کند و مجال نمی دهد که این قوه به هر جایی برود. کارکردن مجال فکر و خیال باطل را از انسان می گیرد و همین عامل، باعث جلوگیری انسان از ارتکاب گناه می شود. از دیگر آثار کار این است که به قلب انسان، خشوع و خضوع می دهد و جلوی قساوت قلب را می گیرد. از دیگر فواید کار، حفظ شخصیّت و حیثیّت و استقلال فرد است و اینها عواملی هستند که در تربیت یک انسان، بسیار مؤثر می باشند.