نگاهی به تعلیم و تربیت اسلامی با مروری بر آثار شهید مطهری (ره)
شهید مطهری متفکر برجسته ای است که مطالعه آثار وی و غور در تفکراتش نه تنها دید افراد را نسبت به مسائل مختلف وسیع تر و کامل تر می نماید بلکه به افراد شیوه اندیشیدن، عدم تقلید کورکورانه و تحلیل منطقی را نیز یاد می دهد، چرا که به راستی شیوه استاد در نگارش و بیان مطالب، بسیار منطقی و دقیق است. در این مجال، نگاهی هر چند گذرا به تفکرات این شهید بزرگوار در باره تعلیم و تربیت خواهیم داشت.
شهید مطهری متفکر برجسته ای است که مطالعه آثار وی و غور در تفکراتش نه تنها دید افراد را نسبت به مسائل مختلف وسیع تر و کامل تر می نماید بلکه به افراد شیوه اندیشیدن، عدم تقلید کورکورانه و تحلیل منطقی را نیز یاد می دهد، چرا که به راستی شیوه استاد در نگارش و بیان مطالب، بسیار منطقی و دقیق است. در این مجال، نگاهی هر چند گذرا به تفکرات این شهید بزرگوار در باره تعلیم و تربیت خواهیم داشت.
از آنجا که شهید مطهری اسلام را دینی جامع و همه جانبه می داند که قرار است برای همه انسانها راهنما باشد، تعلیم و تربیت را نیز به عنوان بخشی از مکتب اسلام قابل بررسی گسترده می داند و برای آن اهمیت بسیاری قائل است. وی معتقد است در اسلام قطعاً برنامه آموزشی مشخصی وجود دارد. " تعلیم و تربیت، بحث ساختن افراد انسان ها است. یک مکتب که دارای هدف های مشخص است و مقررات همه جانبهای دارد و به اصطلاح سیستم حقوقی و سیستم اقتصادی و سیستم سیاسی دارد، نمیتواند یک سیستم خاص آموزشی نداشته باشد" (مطهری، 1373تعلیم و تربیت در اسلام، ص 16)
شهید مطهری علم آموزی را برای همه اعم از زن و مرد لازم می داند و معتقد است در اسلام هم به زنان و هم به مردان توصیه شده که علم بیاموزند و تفاوتی در توصیه به علم آموزی بین زنان و مردان وجود ندارد. "طلب العلم فریضة علی کل مسلم، از مسلمات احادیث نبوی است، و مسلم در اینجا خصوصیت ندارد و مقابل مسلمه نیست. اصلا صیغه مذکر در زبان عربی برای خصوص مرد وضع نشده. صیغه مذکر وقتی که در مقابل مؤنث قرار بگیرد اختصاص به مرد دارد، ولی وقتی که مقابل مؤنث قرار نگیرد معمولا برای اعم است" (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص28).
از دیدگاه شهید مطهری علم آموزی یکی از ابعاد معنوی انسان است و فقط بعد مادی آن مطرح نیست. " انسان، دانش و آگاهی را تنها از آن جهت که او را بر طبیعت مسلط میکند و به سود زندگی مادی اوست، نمیخواهد. در انسان غریزة حقیقت جویی و تحقیق وجود دارد، نفس دانایی و آگاهی برای انسان، مطلوب و لذت بخش است. علم گذشته از اینکه وسیلهای است برای بهتر زیستن و برای خوب از عهدة مسئولیت برآمدن، فی حد نفسه نیز مطلوب بشر است. انسان اگر بداند رازی در ورای کهکشان ها وجود دارد و دانستن و ندانستن آن تأثیری در زندگی او ندارد، باز هم ترجیح میدهد که آن را بداند. انسان طبعاً از جهل فرار میکند و به سوی علم میشتابد. بنابراین، علم و آگاهی یکی از ابعاد معنوی وجود انسان است." (مطهری، انسان در قرآن، 1373، ص18)
علم گاهی فراتر از کسب لذت معنوی است و بر انسان واجب می گردد، چرا که واجب است مسلمان علم به قضایایی داشته باشد تا بتواند وظیفه اش را به خوبی انجام دهد. "بعضی علم ها واجب عینی است، یعنی خود آن علم به عنوان یک اعتقاد بر هر مسلمانی لازم و واجب است، مثل معرفة الله، علم بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر، آن مقدار که مقدمه ایمان یا از شرایط ایمان است... علم یا خودش هدف است و یا مقدمه است برای هدفی. هر جا که خودش هدف است، واجب است، مثل همین اصول عقاید. هر جا هم که خودش هدف نیست. اگر هدفی از هدف های اسلامی متوقف به آن باشد، از باب مقدمه واجب، واجب میشود... وظیفهای از وظایف اسلامی که نیازمند به علم باشد، همان علم برایش (مسلمان) واجب میشود به عنوان یک واجب نفسی تهیوی، یعنی واجبی که ما را آماده میکند برای واجب دیگر، واجبی که نوعی واجب مقدمی است" (مطهری، تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، 1373، ص31).
همچنین دریای علم از دیدگاه شهید مطهری بدون ساحل است. و تعلیم و تربیت و آموختن، حد معین ندارد." (آموختن علم) در هر زمانی به هر حدی که امکان دارد، به همان حد واجب است" (مطهری، تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، 1373، ص32-30). شهید مطهری در مطالبی دیگر چنین بیان می دارند: "فریضه علم از هر جهت تابع میزان احتیاج جامعه است. یک روز بود که کشاورزی و صنایع مورد احتیاج و تجارت و سیاست، هیچکدام علم و تحصیل لازم نداشت. مردم با شاگردی کردن مختصر پیش آهنگر یا نجار یا تاجر، و کار کردن زیر دست یک سیاستمدار یا صنعتگر یا تاجر، سیاستمدار و صنعتگرو تاجر میشدند. اما امروز وضع دنیا عوض شده و احتیاجات جامعه عوض شده، هیچ یک از آن کارها به طرز مناسب با دنیای امروز و به شکلی که بتواند با قافله زندگی هماهنگ بشود بدون علم وتحصیل میسر نیست. حتی کشاورزی هم باید روی اصول علمی و فنی باشد. یک بازرگان تا درس اقتصاد نخوانده باشد نمیتواند بازرگان حسابی باشد. یک سیاستمدار تا درس سیاست نخوانده باشد نمیتواند در دنیای امروز سیاستمدار خوبی باشد. کسب و کارهائی امروز پیدا شده که بدون سواد و درس و تخصص ممکن نیست. نوع آن کارهائی که در گذشته با تمرین مختصر یا
شاگردی مختصر زیر دست یک نفر میشد یاد گرفت، حالا اینقدر فرق کرده که جز در دبیرستان های حرفهای یا دانشکدههای فنی و غیره نمیتوان آنها را یادگرفت. اکثر کارها تکنسین و متخصص فنی لازم دارد." (مطهری، ده گفتار، 1368، ص168 و169).
تفکرات شهید مطهری (ره) بیانگر پیشرو بودن وی در بسیاری از مسایل از جمله تعلیم و تربیت است. ازنظر وی معلم وظیفه اش بسیار فراتر از این است که صرفا به ارائه یک سری اطلاعات به شاگردان مشغول گردد بلکه معلم وظیفه دارد شاگردان را عاقل تربیت کند و نه صرفا عالم.
"ما دو مسأله داریم، یکی مسأله پرورش عقل، و دیگر مسأله علم. مسأله علم همان آموزش دادن است... هدف معلم باید بالاتر باشد و آن اینست که نیروی فکری متعلم را پرورش و استقلال بدهد و قوه ابتکار او را زنده کند... به هر حال خیال نمیکنم این مسأله جای تردید باشد که در آموزش و پرورش، هدف باید رشد فکری دادن به متعلم و به جامعه باشد. تعلیم دهنده و مربی هر که هست: معلم است، استاد است، خطیب است، واعظ است. باید کوشش کند که [به شخص] رشد فکری یعنی قوه تجزیه و تحلیل بدهد، نه اینکه تمام همش این باشد که هی بیاموزید، هی فراگیرید، هی حفظ کنید. در این صورت چیزی نخواهد شد" (مطهری، تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، 1373، ص18-24) "حضرت موسی بن جعفر (ع) خطاب به هشام اینطور میفرماید: "یا هشام ان الله تبارک و تعالی بشر اهل العقل و الفهم فی کتابه فقال" خدا اهل عقل و فهم را بشارت داده و فرموده: " فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. از این حدیث کاملاً پیداست که یکی از بارزترین صفات عقل برای انسان همین تمییز و جدا کردن است، جدا کردن سخن راست از سخن دروغ، سخن ضعیف از سخن قوی، سخن منطقی از سخن غیر منطقی، و خلاصه غربال کردن. عقل آنوقت برای انسان عقل است که به شکل غربال در بیاید، یعنی هر چه را که وارد میشود سبک سنگین کند، غربال کند، آنهایی را که به درد نمیخورد دور بریزد و به درد خورها را نگاه دارد." (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص38)
تقویت قوه تجزیه و تحلیل موجب می شود که افراد به علم روی آورند و نه تقلید. "در اسلام گرایش عن علم است نه عن تقلید" (مطهری، تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، 1373، ص 31) قرآن اساسش بر مذمت کسانی است که اسیر تقلید و پیروی از آباء وگذشتگان هستند و تعقل و فکر نمیکنند تا خودشان را از این اسارت آزاد بکنند. هدف قرآن از این مذمت چیست؟ هدف قرآن تربیت است. یعنی در واقع میخواهد افراد را بیدار کند که مقیاس و معیار باید تشخیص و عقل و فکر باشد نه صرف اینکه پدران ما چنین کردند ما هم چنین میکنیم." (همان، ص46)
پرورش عقل آنچنانکه گفته شد از اهمیت بالایی برخوردار است لذا نکاتی باید مورد توجه قرار بگیرد:
1 - لزوم توأم بودن عقل و علم: "عقل و علم باید با یکدیگر توأم باشد، و این نکته بسیار خوبی است. اگر انسان تفکر کند ولی اطلاعاتش ضعیف باشد، مثل کارخانهای است که ماده خام ندارد یا ماده خامش کم است، قهراً نمیتواند کار بکند یا محصولش کم خواهد بود. محصول بستگی دارد به اینکه ماده خام برسد. اگر کارخانه ماده خام زیاد داشته باشد ولی کار نکند باز فلج است و محصولی نخواهد داشت." (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص45)
2 - آخربینی: یکی دیگر از خواص عقل که تربیت عقل افراد باید بر این اساس باشد مسأله آینده را به حساب آوردن است که روی این مطلب نیز در تربیت های اسلامی زیاد تکیه میشود که خودتان را در زمان حال حبس نکنید، به آینده توجه داشته باشید و عواقب و لوازم و نتایج نهائی کار را در نظر بگیرید (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص44)
به علاوه، در کتاب تعلیم و تربیت اسلامی از چند عامل به عنوان عوامل تربیت یاد شده است:
1- اراده: هیچ مکتبی در دنیا پیدا نمیشود که به این اصل اعتقاد نداشته باشد که اراده در انسان باید تقویت شود. مثلاً اگر انسان میخواهد بچه را تربیت بکند باید کاری بکند که اراده در وجودش تقویت شود. (مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، 1373، ص324)
2- نقش عبادت در تربیت: نتیجهای که میگیریم اینست که در باب عبادت و نیایش اگر انسان علاقمند به تربیت خودش و فرزندانش به تربیت اسلامی هست و یا میخواهد افرادی را تربیت بکند، واقعا باید به مسئله نیایش، دعا و عبادت اهمیت بدهد. و اصلا مسئله عبادت قطع نظر از اینکه پرورش یک حس اصیل است، تأثیر زیادی در سایر نواحی انسان دارد. اینست که بزرگان همیشه توصیه میکنند: " هر مقدار کار زیاد داری، در شبانه روز یک ساعت را برای خودت بگذار. (مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، 1373، ص341)
3- تفکر: یکی از عوامل اصلاح و تربیت نفس در تعلیمات اسلامی، عادت کردن به تفکر است. تفکر باید برای انسان عادت بشود. عادت کردن به تفکر، یعنی درباره هر کاری که انسان میخواهد تصمیم بگیرد، عادت داشته باشد که قبلا کاملا روی آن کار فکر بکند، و این از نظر اخلاقی همان نظیر محاسبة النفس است. و غیر از این که در هر کاری انسان باید قبلاً فکر کند، توصیه شده است که در هر شبانه روز ولو چند دقیقه هم شده است، انسان باید به خودش مجال بدهد که درباره خودش فکر بکند و درباره کارهایی که باید در مورد آنها تصمیم بگیرد، بیندیشد." (مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، 1373، ص386)
4- محبت: محبت و علاقه به هر فردی موجب می شود انسان او را الگو قرار دهد چه خوب است انسان به اولیای خدا محبت پیدا کند.
5- ازدواج: "نقش تربیتی ازدواج این است که ازدواج اولین قدمی است که انسان از خود پرستی و خود دوستی به سوی غیر دوستی برمیدارد. تا قبل از ازدواج، فقط یک من وجود داشت و همه چیز برای من بود. اولین مرحلهای که این حصار شکسته میشود، یعنی یک موجود دیگری هم در کنار این من قرار میگیرد و برای او معنی پیدامیکند، کار میکند، زحمت میکشد، خدمت میکند نه برای من بلکه برای او، در ازدواج است" (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص397)
6- جهاد: جهاد عامل مهمی در تربیت انسان است. "جهاد هم مانند ازدواج خودش یک عاملی است که جانشین نمیپذیرد. یعنی امکان ندارد که یک مؤمن مسلمان جهاد رفته و یک مؤمن مسلمان جهاد ندیده، از نظرروحیه یک جور باشند. انسان در شرایطی قرار بگیرد (ما که قرار نگرفتهایم و نمیدانیم اگر در آن شرایط قرار بگیریم چه از آب در میآید که با کسی روبروست و او به روی وی اسلحه کشیده، در لحظهای باید تصمیم بگیرد، شور ایمانیش چنان ثابت و پابرجا باشد که در آن لحظه مرگ، خودش را به خاطر دین و ایمانش در کام اژدهای مرگ بیندازد. کاری که از این عامل ساخته است، از عامل های دیگر ساخته نیست." (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص399)
7- کار: کار عامل مهمی در تربیت انسان است چون آثار مثبتی دارد از جمله اینکه باعث دوری از گناه و همچنین تمرکز قوه خیال می گردد. انسان یک نیرویی دارد و آن این است که دائما ذهنش و خیالش کار میکند. وقتی که انسان درباره مسائل کلی به طور منظم فکر میکند که از یک مقدمهای نتیجهای میگیرد، این را میگوییم تفکر و تعقل، ولی وقتی که ذهن انسان بدون اینکه نظمی داشته باشد و بخواهد نتیجهگیری کند و رابطه منطقی بین قضایا را کشف نماید، همینطور که تداعی میکند، از اینجا به آنجابرود، این یک حالت عارضی است که اگر انسان خیال را در اختیار خودش نگیرد، یکی از چیزهایی است که انسان را فاسد میکند، یعنی انسان نیاز به تمرکز قوه خیال دارد. اگر قوه خیال آزاد باشد منشأ فساد اخلاق انسان میشود. امیر المؤمنین (ع) میفرمایند: اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول میکند." (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص 414)
با مروری بر دیدگاه شهید مطهری درباره تعلیم و تربیت توجه به نکات ذیل توصیه می گردد:
1- نظام آموزشی باید تلاش داشته باشد در تربیت افراد به درستی و حق بودن، اهمیت دهد و نه به نظرات دیگران. به بیان دیگر بین سخن حق و سخنی که دارای طرفداران فراوانی است سخن حق ملاک است. وقتی تک تک افراد در نظام آموزشی این مسئله را می آموزند جامعه نیز به سمت صلاح پیش می رود.
قضاوت های مردم درباره انسان نباید برای او ملاک باشد. اینها یک بیماری های عمومی است که اغلب افراد کم و بیش گرفتارش هستند. (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص49) به همین دلیل است که حضرت امیر (ع) می فرمایند: در راه راست از کمی روندگان نهراسید.
2- از جمله وظایف نظام آموزشی تقویت روح علمی در افراد است "فرق است میان عالم بودن و روح علمی داشتن. ای بسا افرادی که روح علمی دارند ولی عالم نیستند و ای بسا کسانی که عالمند و روح علمی ندارند. روح علمی یعنی برخورد بدون تعصب و پیش داوری با مسائل. (مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، 1373، ص52).
3- تکیه گاه تعلیم و تربیت اسلامی عمل است. اسلام بشر را متوجه این نکته میکند که هر چه هست عمل است سرنوشت انسان را عمل او تشکیل میدهد این یک طرز تفکر واقع بینانه و منطقی و منطبق با ناموس خلقت است قرآن کریم راجع به عمل چقدر صحبت کرده باشد خوبست؟ و چقدر تعبیرات رسا و زیبایی در این زمینه دارد مثلاً "و ان لیس للا نسان الا ما سعی" برای بشر جز آنچه که کوشش کرده است نیست یعنی سعادت بشر در گرو عمل اوست "فمن یعمل مثقال ذرش خیرا یره و من یعمل مثقال ذرش شرا یره" (مطهری، حق و باطل، 1362، ص95).
4- در تربیت اسلامی علم و ایمان باید توام باشند. علم به ما روشنائی و توانائی میبخشد و ایمان عشق و امید و گرمی، علم ابزار میسازد و ایمان مقصد، علم سرعت میدهد و ایمان جهت، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن، علم مینمایاند که چه هست و ایمان الهام میبخشد که چه باید کرد، علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون، علم جهان را جهان آدمی میکند و ایمان روان را روان آدمیت میسازد، علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش میدهد و ایمان به شکل عمودی بالا میبرد، علم طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز هم علم به انسان نیرو میدهد، هم ایمان، اما علم نیروی منفصل میدهد و ایمان نیروی متصل علم زیبائی است و ایمان هم زیبائی است علم زیبائی عقل است و ایمان زیبائی روح، علم زیبائی اندیشه است و ایمان زیبائی احساس هم علم به انسان امنیت میبخشد و هم ایمان علم امنیت برونی میدهد و ایمان امنیت درونی علم در مقابل هجوم بیماری ها، سیل ها، زلزلهها، طوفان ها، ایمنی میدهد، و ایمان در مقابل اضطراب ها، تنهائی ها، احساس بی پناهیها، پوچ انگاریها علم جهان را با انسان سازگار میکند و ایمان انسان را با خودش. (مطهری، انسان و ایمان، 1371، ص24).
5 - در تربیت افراد علاقه آنان باید مورد توجه قرار بگیرد. در نهجالبلاغه در کلمات قصار در سه جا جملهای به این معنا آمده که: "ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا ". دل یک میلی دارد و اقبالی و ادباری "فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها " کوشش کنید دل ها را از ناحیه میل آنها پرورش بدهید، به زور وادارشان نکنید. قلب اگر مورد اکراه و اجبار قرار بگیرد کور میشود، یعنی خودش واپس میزند در حکمت 188 میفرماید: "ان هذه القلوب تمل کما تمل الابدان فابتغوا لها طرائف الحکمة". یعنی همین طور که تن انسان خسته میشود و احتیاج به استراحت دارد، دل انسان هم گاهی خسته میشود و احتیاج به استراحت دارد. (مقصود از دل روح است) در این صورت دیگر فکرهای سنگین را به او تحمیل نکنید، حکمت های طرفه و طریف - یعنی اعجاب انگیز و خوشحال کننده - ازقبیل ذوقیات و ادبیات را به او عرضه بدارید تا سر نشاط و سرحال بیاید. (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص58).
6 - در مواقعی، از عامل ترس باید استفاده کرد. "در عین اینکه ما عامل ترس را عاملی رشد دهنده و پرورش دهنده نمیدانیم ولی عامل لازمی میدانیم، اما مخصوصاً در مورد کودک این نکته باید موردتوجه باشد - و نکته خوبی است که امروز بیشتر توجه دارند - که کودک کاملاً باید آگاه باشد که تشویق یا تهدیدی که میشود برای چیست. اگر کودک نفهمد که برای چه تشویق میشود و بالخصوص اگر نفهمد برای چه تهدید میشود روحش به کلی مشوش میگردد، و امروز به این نکته پی بردهاند که بسیاری از بیماری های روانی در اثر ترساندن ها یا کتک زدن ها و ارعاب های بی جا درکودکی پیدا میشود. (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص61). در اجتماع بزرگ البته مطلب روشن است که عامل خشونت لازم است در مواردی که آدم بزرگ میداند که فلان کار را نباید بکند ولی علیه مقررات وقوانین طغیان میکند. در چنین مواقعی برای جلوگیری از طغیان هیچ مانعی ندارد که عامل خشونت به کار برده شود. بنا بر این در عین اینکه عرض کردیم عامل ترس و ارعاب و خشونت عامل پرورش و شکوفا کردن نیست، ولی عامل لازمی است، شرط تربیت است گو اینکه عامل تربیت نیست." (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص62)
7 - اساس قرار دادن شکوفایی روح برمبنای دوره های مختلف عمر دارای اهمیت زیادی است0 "اساس تربیت در انسان باید برشکوفا کردن روح باشد. آیا دورههای مختلف عمر از این نظر فرق میکند یانه؟ مسلم فرق میکند. بعضی دورهها تناسب و موقعیت بسیار بهتری برای شکوفا شدن استعدادها دارد. همین دوره بعد از هفت سالگی که در احادیث هم به آن عنایت شده که از آن به بعد به تربیت بچه توجه بشود - همین دوره از هفت سالگی تا حدود سی سالگی - دوره بسیار مناسبی است برای شکوفا شدن روح از نظر انواع استعدادها: استعداد علمی، استعداد دینی، وحتی استعداد اخلاقی، و لهذا جزء بهترین دوران عمر هر کسی همان دوران محصل بودن اوست، چون هم اوان روحش یک اوان بسیار مناسبی است و هم در این اوان در یک محیطی قرار میگیرد که روز به روز بر معلومات، افکار، اندیشه، ذوقیات و عواطفش افزوده میشود (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص63) در اسلام تن پروری به مفهوم صحیح کلمه - یعنی پرورش جسم و تقویت قوای جسم - نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح هم هست. (مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، 1373، ص 64).
8- از بعضی عادات می توان به عنوان یک مسئله موثر در تربیت استفاده نمود. عادات بر دو قسم است: عادات فعلی وعادات انفعالی. عادت فعلی آن است که انسان تحت تأثیر یک عامل خارجی قرار نمیگیرد بلکه کاری را در اثر تکرار و ممارست، بهتر انجام میدهد. هنرها و فنون، عادت است. همین نوشتن ما عادت است نه علم. اگر خط ننوشته باشیم نمیتوانیم بنویسیم، وبه عبارت دیگر ما نمیتوانیم یکباره بنویسیم بلکه باید به تدریج در اثر تمرین، عادت به نوشتن کنیم. حتی بسیاری از ملکات نفسانی، عادات فعلی است، مثل شجاعت. شجاعت، قوت قلب است. البته ممکن است که انسان کمی از آن را به طور طبیعی داشته باشد، ولی اینکه انسان یک حالت فوقالعاده و قوت قلبی پیدا کند که در مواجهه با خطر خودش را نبازد و ایستادگی کند، در اثر عادت پیدا میشود. وقتی انسان زیاد در مهالک قرار گرفت تدریجاً این حالت در او پیدا میشود. جود و سخاوت، و عفت و پاکدامنی نیز از این قبیل است. (مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، 1373، ص84).
9- در تربیت توجه به اخلاق بسیار مهم است. "تربیت با اخلاق تفاوتی دارد، با اینکه اخلاق هم خود نوعی تربیت است وبه معنی کسب نوعی خلق و حالت و عادت میباشد. (مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، 1373، ص95) در مفهوم تربیت، قداست نخوابیده که بگوئیم تربیت یعنی کسی را آنطور پرورش بدهند که یک خصایص مافوق حیوان پیدا کند، بلکه تربیت جانی هم تربیت است، و این کلمه در مورد حیوانات نیز اطلاق میشود. (مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، 1373، ص95).
"تجربه نشان داده که آنجا که دین از اخلاق جدا شده، اخلاق خیلی عقب مانده است. هیچ یک از مکاتب اخلاقی غیردینی در کار خود موفقیت نیافتهاند. قدر مسلم اینست که دین لااقل به عنوان یک پشتوانه برای اخلاق بشر ضروری است. اینست که داد و فریادشان در این زمینه بلند است - با تعبیرات مختلف - که بشر هر اندازه که از لحاظ صنعت و تمدن پیش رفته، از نظر اخلاق عقب مانده است. چرا؟ زیرا مکاتب اخلاقی وجود نداشته. مکاتب اخلاقی که از قدیم بوده بیشتر مذهبی بوده و بس، و به هر نسبت که دین و ایمان ضعیف گردیده عملاً دیده شده است که اخلاق بشر پائین آمده. اینست که برای ایمان، لااقل به عنوان پشتوانهای برای اخلاق اگر نگوئیم تنها ضامن اجرای آن - باید ارزش فوق العاده قائل باشیم" (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1373، ص119) " یک مطلب هست و آن اینکه مطلق بودن اخلاق را با مطلق بودن فعل اخلاقی (رفتار) نباید اشتباه کرد. یعنی روی یک فعل نمیشود تکیه کرد و گفت همیشه این فعل اخلاقی است، همچنان که نمیشود گفت همیشه این فعل ضد اخلاق است" (مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، 1373، ص148).
"غرض اینست که میان فعل اخلاقی و خود اخلاق باید تفاوت قائل شد. اینکه فعل اخلاقی تغییر میکند، با اسلام هم سازگار است. مثلاً کسی میپرسد دزدی حرام است یا حلال؟ میگوئیم حرام است. میگوید آیا جایی هست که دزدی جایز باشد؟ میگوئیم بله، پیش میآید که حتی واجب میشود" (مطهری، تعلیم وتربیت در اسلام، 1373، ص156)
پوینگان دانش و آموزگاران و دست اندر کاران دلسوز آموزش و پرورش قطعاً با به کار گیری تفکرات نوابغی چون شهید مطهری (ره) در عمل، قطعاً خواهند توانست گام هایی در جهت تولید علم بردارند که امید است متن حاضر گوشه ای از تفکرات این شهید بزرگوار را بیان نموده باشد.
منابع
- مطهری، مرتضی. (1373). انسان در قرآن. تهران: صدرا.
- مطهری، مرتضی. (1371). انسان و ایمان. تهران: صدرا.
- مطهری، مرتضی. (1373). تعلیم و تربیت در اسلام. تهران: صدرا.
- مطهری، مرتضی(1368). ده گفتار. تهران: صدرا.
- مطهری، مرتضی. (1362). حق و باطل. تهران: صدرا.